مقالات

مسجد مروج امر به معروف و نهی از منکر

 ۱۳۹۶/۰۲/۲۶
  فایلهای مرتبط

بسم الله الرحمن الرحیم


مسجد مروج امر به معروف و نهی از منکر

ایجاد انگیزه:

بحث ما در این مجال، روشن کردن کارکرد مسجد در احیای یک واجب فراموش شده به اسم «امر به معروف و نهی از منکر» است. برای تبیین موضوع باید ابتدا به جایگاه و اهمیت مسجد اشاره کنیم و بعد به دنبال نقش مسجد در امور ضروری دین باشیم و الا کاری غیر منطقی است که بخواهیم افرادی که با مسجد و کارکرد های آن ارتباطی ندارند را به اقامه ی فریضه ای دعوت کنیم که بستر احیای آن مسجد می باشد.
واژه مسجد بیست و هشت بار به شکل جمع و مفرد در قرآن کریم به کار رفته است که در برخی از آنها از اهمیت مسجد و حفظ آن سخن گفته شده است؛ از جمله: «إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِین[1]؛ مساجد را فقط کسی آباد می کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نماز را برپا دارد و زکات بدهد و از کسی جز خدا نترسد، امید است آنها هدایت یابند.»

حال شاید این سوال به ذهن برسد که بله عده ای حتی در ساخت مسجد هم شریک هستند اما خود به مسجد نمی آیند که بتوانند به آنها دانش و بینش لازم برای ارائه مباحث اعتقادی و کاربردی بدهند. بر این اساس چگونه می توانیم در ایجاد انگیزه و تحرک بخشی به جامعه با تکیه بر مسجد به عنوان پایگاهی مردمی نقشی موثر در ایجاد فضای امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم؟

اقناع اندیشه:

بی اعتنایی به نماز جماعت

امام باقر (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل می فرماید که حضرتش فرمود: «هر که صدای اذان جماعت را بشنود و بدون هیچ عذری اجابت نکند نماز ندارد (نمازش مقبول نیست).»[2] به وضوح می بینیم که به این راحتی نمی شود حضور در مسجد و نماز جماعت را ترک کرد و اهل بیت هم نمازی که بدون عذر در غیر مسجد خوانده شود را مقبول نمی دانند.

برخورد اهل بیت با کسانی که مسجد نمی آیند

به امام علی(علیه السلام) خبر رسید که گروهی برای نماز در مسجد حاضر نمی‌‌شوند، حضرت در ضمن خطبه‌‌ای فرمودند: «گروهی برای نماز در مسجد حاضر نمی‌‌شوند، پس حق ندارند با ما بخورند و بیاشامند و با ما مشورت و وصلت کنند و از غنیمت نیز سهمی ندارند تا این‌‌که در نماز جماعت ما شرکت نمایند و شاید هم دستور دهم که خانه‌‌هایشان را با آنان آتش بزنم، مگر این‌‌که دست از این کارشان بردارند. به دنبال بیانات حضرت، مسلمانان نیز با آنان سر یک سفره ننشستند و با آنان وصلت نکردند تا این‌‌که با مسلمانان در جماعت حاضر شدند».[3] حال باید کمی بیشتر درمورد حضور در مسجد جدیدت به خرج دهیم و در معاشرتمان با افراد غیر مسجدی هم دقت کنیم زیرا در احکام آداب معاشرت اسلامی، توصیه به معاشرت با افراد مسجدی شده و مراجع تقلید در رساله شان چنین فرمودند: «مستحب است، انسان با کسی که در مسجد حاضر نمی‌شود، غذا نخورد. در کارها با او مشورت نکند، همسایه او نشود، از او زن نگیرد و به او زن ندهد.»[4]

با این مقدمه نسبتا طولانی به ضرورت نماز جماعت در مسجد و حضور در مسجد پی بردیم و حال باید به نقشی که مسجد در احیای امر به معروف و نهی از منکر دارد اشاره کنیم.

مسجد کارکرد های مهمی در احیای این واجب فراموش شده می تواند داشته باشد.

 اول: بیان اهمیت موضوع

1- شناسایی مخاطبان هدف

مخاطبان مسجد را می توان به چند دسته اصلی  تقسیم کرد که مهمترین آنها عبارتنند از دو گروه که به دلایلی کمتر مورد توجه قرار می گیرند و این در حالی است که بیشترین اهمیت را در پذیرش و انتقال مفاهیم دینی دارند. :
الف: کودک و نوجوانان و جوان (اعم از دختر و پسر)

این گروه نقش مهمی در پذیرش مفاهیم دینی دارند و اگر خوب به این قشر توجه بشود بستر خوبی برای هدایت نسل های بعدی مسجد داریم. روایات فراوانی در باب توجه به این سنین داریم به عنوان مثال امام علی (ع) می‌فرمایند: «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْه[5]؛ و همانا قلب جوان مانند زمین بِکر است، هر بذری که در آن بکاری، قبولش می‌کند.» البته لازم به توجه است که این بکارت قلب جوان، در جهت منفی هم قابل استفاده است. اما بر اساس فطرت پاکِ انسان، خداوند طوری او را آفریده که میلش به نیک و خیر بیشتر و بهتر است، مهم به موقع رفتن سراغ نوجوان و جواب برای هدایت است و الا در پذیرش حق، آمادگی وجود دارد.

امام صادق (ع) فرمودند: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْر[6]؛ بر تو باد که به سوی جوان‌ها بروی زیرا آنان حقایق را زود می‌پذیرند.»

و متصدیان و امام جماعت و دست اندر کاران باید بدانند اگر در این سن بستر هدایت فراهم شود، رشد و هدایت و عاقبت بخیری آنها به راحتی تضمین می شود و مانند بسیاری از شهدا به مقام شفاعت هم می رسند.

ب: بانوان

چرایی توجه به این صنف هم بسیار روشن و واضح است، زیرا به فرموده حضرت امام خمینی(ره): «زن نقش بزرگی در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دِه زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج می‌رود. دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است.»[7]

بله نقش زن، هم همسر خوب بودن است و هم مادری نمونه برای تربیت فرزندان است. یعنی این صنف به عنوان خط اول انتقال معارف دینی باید مورد توجه مسجد باشد. برای همین است که نمی خواهیم شاهد مادران چادری در کنار فرزندان بی حجاب باشیم. لذا یکی از دغدغه های علمای تربیت بحث انتقال معارف دینی به نسل بعد می باشد.

«نقل شده است مرحوم صالح آل کبه[8] از بازرگانان و تجار بغداد در ختم «صاحب جواهر» بسیار اشک می ریخت و گریه می کرد. شاگردان و فرزندان صاحب جواهر به شیخ صالح تسلیت می‌ گفتند، که اگر شیخ رفته، شاگردان و کتابهایش که هستند. ایشان برآشفته شد و گفت: من بر شیخ گریه نمی‌کنم. او کار خودش را کرده است. من مشکلم این است، اگر رسول خدا بگوید: در زمان تو علم مُرد، فقه مُرد، تو چه کردی، من چه بگویم.»[9]

**حال با هدف گزاری مخاطب هدف مسجد چه مباحثی را در ضرورت امر به معروف و نهی از منکر باید بیان کند تا بتواند بهره برداری مناسبی در آینده داشته باشد.

 

2- امر به معروف و نهی از منکر در قرآن

خداوند در قرآن کریم در آیاتی مختلف و با بیانی دقیق به این مهم اشاره کرده است. به تعبیر مقام معظم رهبری: « اوّلین آمر به‌ معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که می فرماید: «(اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِی‌القُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی)[10] خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است.»[11]

لذا خداوند در بیان این مهم چنین فرموده اند: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏ [آل عمران/104] باید از میان شما طایفه‏اى باشند که مردم را به سوى خیر دعوت نموده، امر به معروف و نهى از منکر کنند. و این طایفه همانا رستگارانند.» خداوند در این آیه  انجام این خیر را برای امت اسلامی واجب می داند و باید عده ای این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرند و در پایان آیه هم  مقام رستگاری را برای برپا دارنده ی امر به معروف و نهی از منکر در نظر گرفته است.

در آیه ای دیگر خداوند ایمان را شرط امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ‏ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحین‏ [آل عمران/114] آنها به خدا و روز قیامت ایمان داشته و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کردند و در کارهاى خیر از یکدیگر پیشى مى‏گرفتند. و ایشان از صالحانند.» یعنی اگر کسانی با احیا و اقامه این فریضه الهی مشکل دارند، مبتلای به ضعف ایمان هستند و باید مباحث اعتقادی و باورهای دینی خود رو مرور کنند، زیرا خداوند قبل از دستور به امربه معروف و نهی از منکر ایمان به خدا و روز قیامت را مطرح می‌کنند و به فرموده علامه طباطبایی در تفسیرشان در ذیل این آیه : «خداى سبحان در این آیه شریفه، کلیاتى از صفات پسندیده نیکان از اهل کتاب را بر شمرده، اول ایمان به خدا، دوم امر به معروف و نهى از منکر، سوم مسارعت در کار خیر و چهارم این است که ایشان مردمى صالحند.»[12]

پس روشن شدکه خداوند خود آمر به معروف و ناهی از منکر است به بندگان خود این صفت پسندید را توصیه کرده است و برای کسانی که به این فریضه الهی اهمیت دهند و اهل عمل باشند، مقامی چون صالحان را در نظر گرفته است.

3- امر به معروف و نهی از منکر در روایات

در روایات ما هم توصیه های زیادی به امر عظیم شده است که به چند مورد از آنها اشاره می کنیم. در باب عظمت و اهمیت این فریضه اشاره به این کلام حضرت علی (ع)می کنیم که حضرت فرمودند: «و َما أعمالُ البِرِّ کُلُّها وَ الجِهادُ فى سَبیلِ اللّه‏ عِندَ الامرِ بِالمَعرُوفِ و َالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛[13]همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره‏ اى است در دریاى عمیق.» آنچه از این کلام برداشت می شود و قابل تامل است این است که معمولاً مردم به بعضی از کارهای خیر عادت دارند و یا به دلایلی با بعضی از کارهای خیلی مانوس و راحت‌تر اند اما آنچه که مومنین را به ترقی و کمال می‌رساند هماهنگی او با معبود و دستورات و سلایق و علایق او می باشد. یکی از دلایل غربت این امر خیر، سختی و هزینه کردن از شخصیت انسان است لذا در روایات جایگاهی عظیم برای عامل به این فریضه در نظر گرفته شده است و پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

«آیا شما را از کسانی خبر دهم که نه انبیا و نه شهدا هستند ولی مردم (انبیا و شهدا) به مقام و مرتبت و جایگاه آنان در پیش خدا که بر منبرهایی از نور هستند غبطه می خورند؟ سؤال شد: ای رسول خدا (ص) آنان چه کسانی هستنند؟ پیامبر(ص) فرمود: آنان کسانی هستند که بندگان خدا را محبوب خدا و خدا را محبوب بندگانش می گردانند. سؤال شد: معنای محبوب گردانیدن خدا در پیش بندگانش معلوم است اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا می گردانند؟ پیامبر (ص) در جواب فرمود: به چیزی که خداوند متعال دوست دارد دعوت می کنند و از چیزی که خداوند متعال بدش می آید نهی می کنند، پس هنگامی که بندگان خدا، او را اطاعت می کنند محبوب خدا می گردند و خداوند متعال آنان را دوست می دارد.»[14] بوضوح می بینیم گه خداوند چه کقامی را برای دعوت کننده به خیر و نهی کننده از منکر در نظر گرفته است.

4- امر به معروف و نهی از منکر در سیره و بیان علما

بیان و سیره علما در این مسئله، بسیار قابل تامل و آموزنده است. مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: « امر به معروف و نهی از منکر که در واقع به نوعی زیربنای همه‌ی حرکات اجتماعی اسلام است.»[15]

علمای اسلام آنچه از دین آموختند را با سیره عملی خود به مردم می آموختند، لذا آنچه در علما و بزرگان مشهور و مشهود است سیره عملی آنها در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود. در احوالات امام خمینی (ره) نقل می کنند: «سال 42 پس از دستگیری امام در ماجرای پانزده خرداد که رژیم شاه ایشان را در قیطریه محصورکرده بود برای دیدار امام به تهران رفتیم، اجازۀ زیارت آقا را به ما ندادند و ما نیز در اطراف اقامتگاه امام ماندیم. تا آن که خبر رسید می خواهند ایشان را به قیطریه ببرند. در آنجا امام در منزل یک روحانی که می گفتند از علاقه مندان ایشان است، حدود چهار ماه اقامت کردند. ما نیز در آن خانه ماندیم. یادم هست، یک روز که در آن خانه مشغول وضو گرفتن بودم، امام مرا مورد خطاب قرار داده و فرمودند: «چند اشکال در وضوی شما وجود دارد و...» امام برخورد بسیار خوب و باوقاری داشتند.»[16] این امام امت است که با این تواضع امر به معروف می کند و برای همین تقید به احکام الهی، محبوب قلوب مردم شده بود.

آیت الله حاج شیخ محمد تقی بافقی، یکی از دانشمندان و جلیل القدر و متخلّق و صاحب مقامات بود. او فردی دل سوز و خیرخواه جامعه بود و نسبت به اجرای احکام الهی، پا فشاری می کرد و در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، شهامتی بی نظیر داشت.

«آیت الله بافقی در انجام امر به معروف و نهی از منکر کوشا بود و در هر محفلی سخن از شهامت ایشان، در فریضه نهی از منکر شنیده می شد. گروهی به عوامل رژیم طاغوت گزارش دادند که وی، مانع آزادی مردم است و مردم را از بعضی کارها نهی می کند. دولت ظلم هم، جهت پیشگیری از انجام این کار اطلاعیه ای صادر کرد.

بر اساس این اطلاعیه، خاطیان که عبارت بودند از آمرین به معروف و ناهیان از منکر، تحت پیگرد قانونی قرار می گرفتند.

برخی از متدینین با آگاهی از این اطلاعیه، از این عمل دست برداشتند؛ امّا وقتی خبر به آیت الله بافقی رسید، غیورانه دست به اقدام زد و در نخستین قدم، به عموم اقشار و اصناف پیغام داد و تاکید کرد که باید همگی از عالم و جاهل و کاسب و تاجر سه ساعت مانده به غروب آفتاب، در صحن بزرگ جمع شوند. این خبر به سرعت در شهر پیچید. مغازه ها را بستند و مأمورین در راه ها به حفظ نظم، مبادرت کردند. گویی شهر در اعتصاب عجیبی فرو رفت. در این میان آیت الله بافقی با شجاعت و قوّت قلب به همراه عده ای که اطراف او را گرفته بودند، وارد صحن بزرگ حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ شد. هنگامی که او داخل صحن شد، جمعیت زیادی گرد آمده بودند. وی بلافاصله بر فراز منبر رفت و آیه شریفه: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ.» را برای امر انبوه حاضران، قرائت کرد و سخنانی به این مضمون اظهار داشت: امر به معروف و نهی از منکری که ناشی از حسّ مسئولیت باشد، بر هر فرد مسلمانی، به ویژه بر علما و طلاب علوم دینی که مجریان قانون الهی و این اصل محکم شریعت می باشند، واجب و لازم است و هیچ کس را حق رد و منع آن نیست. دولت جابر هم نمی تواند از چنین قانونی جلوگیری نماید و خودش هم لیاقت اجرای آن را ندارد؛ زیرا علم و آگاهی به موارد امر و نهی و هم چنین نسبت به کیفیت آن لازم است و دولت و مأمورین جاهل به آن هستند.

سپس فریاد زد: آیا در میان شما یک آدم حسابی وجود ندارد که جواب این فراعنه را بگوید؟

این سخنان کوبنده، دولت جابر را چنان به وحشت افکند که بلا فاصله اطلاعیه ها را جمع آوری کرده، وظیفه ارشاد و امر به معروف و نهی ازمنکر را به علما، بازگرداند.»[17]

نقل سیره علما و مراجع، بسیار اثر گزار است و می تواند مومنین را برای انجام به این واجب الهی ترغیب کند.

5- امر به معروف و نهی از منکر در سیره  و بیان شهدا

شهدا بهترین الگو برای ما و نوجوانان و خصوصا دوستاران مسجد هستند. اینها کسانی هستند که امام خمینی برای دعوت به خواندن و وصیت نامه آنها و الگو گرفتن از آنها چنین فرمود: «ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته می‌شوند بمیرید. این وصیتنامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.» وقتی به وصیت نامه شهدا سر می زنیم تاکید به امر به معروف و نهی از منکر بسیار به چشم می خورد و این در حالی است که ما در سال های اخیر شهدایی مانند شهید خلیلی و عباسی را در راه احیای این فرضیه فدا کرده ایم. سیره شهدا هم در انجام امر به معروف بسیار فراوان و خواندنی است. به عنوان مثال در احوالات شهید بابایی نقل می کنند: «هیچ‏گاه کسی به این زیبایی مرا امربه ‏معروف نکرده بود و اگر کسی به غیر از این روش به من گفته بود، اثری روی من نداشت. آن موقع، شهید بابایی، فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود. در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر درحالی‏که مست و لایعقل به طرف خانه می‏رفتم، ناگهان بابایی و محافظش را مقابل خودم دیدم. پیش خودم گفتم کارم تمام است. وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد. فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کرده‏ای، حرفی نزن... اگر حقیقتا از کرده خود پشیمان هستی، با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی. خدا می‏داند از پیش او که آمدم، احساس می‏کردم از نو متولد شدم.»[18]

ان شا الله با بیان سیره شهدا و الگو برداری مناسب از این عزیزان آسمانی آن بیداری که به تعبیر شهید آوینی به دست شهیدان است اتفاق بیافتد. شهید آوینی فرمود: « ای شهید؛ ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.»[19]

 

دوم: بیان مضرات و آسیب های ترک امر به معروف و نهی از منکر

1- آسیب های فردی

دل مردگی: یکی از اصلی ترین آسیب های ترک امر به معروف بی تفاوتی و بی حسی انسان نسبت به اتفاقات اطراف است. امام علی(ع) می فرماید: «من ترک انکار المنکرِ بقلبهِ و لسانهِ و یده فهو میتٌ بین الاحیاء[20]؛ هر کس نهی از منکر را با قلب و زبان و دست ترک نماید، مرده ای در بین زندگان است.» منظور حضرت این است که چطور مرده نمی تواند در برابر رفتار دیگران عکس العملی نشان دهد، انسان دل مرده هم فرقی با مرده ندارد. و هیچ عکس العملی در برابر گناه  و گناه کار ندارد.

2- آسیب های اجتماعی

قطعا با ترک این فریضه، خداوند هم مجازاتی برای این ترک واجب برای مردم در نظر می گیرد. اینکه بعضی گمان می کنند امر به معروف یک مسئله شخصیست و ربطی به اجتماع و عموم مردم ندارد، سخت در اشتباه هستند زیرا گناه وقتی از حالت فردی و خلوت خارج شود، قطعا تبدیل به یک مسئله اجتماعی می شود و نمی توان ساده از کنار آن عبورکرد.

پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: «إنّ المعصیه إذا عَمِلَ بها العبدُ سِرّاً لمَ تُضرَّ إلاّ عامِلَها فإذا عَمِلَ بها علانیه و لم یغَیرً علیه أضَرَّتْ بالعامه[21]؛ همانا گناه پنهانی بنده به کسی جز گناهکار ضرر نمی رساند و اگر گناه علنی شود و عکس العملی در مقابل آن صورت نگیرد، به عموم مردم ضرر می زند». پس باید بعد از ترک امر به معروف و نهی از منکر، منتظر مضررات اجتملعی آن باشیم که در این مقام به چند مورد آن اشاره می کنیم.

الف: نفرت و عذاب خداوند

یک از علت های ترک دستورات الهی، ضعف ایمان است. یعنی در باور های اعتقادی خود دچار مشکل شده است و الا نباید با این فریضه الهی سلیقه ای برخورد کند.  پیامبرگرامی اسلام(ص) فرموده است: «إنّ اللهَ لَیبْغِضُ المؤمنَ الضعیفَ الذی لا دینَ له، فقیل و ما المؤمنُ الضعیفُ الذی لا دینَ له؟ قال: الذی لا ینْهی عن المنکر[22]؛ همانا خداوند از مؤمن ضعیفی که دین ندارد، نفرت دارد. پرسیده شده مؤمن ضعیفی که دین ندارد، کیست؟ فرمود: کسی که نهی از منکر نمی کند». یعنی ترک این فرضیه باعث نفرت خداوند از بنده اش می شود و این دلالت بر عظمت انجام این دستور الهی دارد.

در روایات دیگر ترک امر به معروف و نهی از منکر، باعث لعن خداوند شده است، لذا امام علی(ع) فرموده است: «إنّ اللهَ لم یلْعَنِ القَرْنَ الماضِی بینَ أیدِیکم إلاّ لِتَرْکِهِم الامْرَ بالمعروفِ و النَهّی عن المنکرِ فلعن الله السُفهاءَ لِرُکوبِ المعاصِی و الحکماءَ لترک التَناهِی[23]؛ خداوند گذشتگان شما را لعنت نکرد، مگر به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر و نادانان را به خاطر ارتکاب گناه و اندیشمندان را به خاطر ترک نهی از منکر لعن می نماید».

ب: از بین رفتن برکات و خیرات

همان طور که گفتیم وقتی گناهی از حالت فردی بیرون آمد عذاب آن هم به حالت اجتماعی در می آید و موجب نزول بلاهای کلی و دسته جمعی می شود. در حدیثی از رسول خدا(ص) آمده است: «لا تَزالُ أمّتی بخیرٍ ما أمَروُا بالمعروفِ و نَهَوا عن المنکر و تعاونوا علی البرِّ، فإذا لم یفْعَلوا ذلک نُزِعَتْ منهم البرکاتُ و سُلِّطَ بعضُهم علی بعضٍ و لم یکن لهم ناصِرٌ فی الارضِ و لا فی السماءِ[24]؛ امت من پیوسته به خیر هستند، مادامی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند و به یکدیگر در کار نیک یاری می نمایند. پس هر گاه این کار را انجام ندهند، برکات از آن ها گرفته می شود و بعضی از آن ها بر بعض دیگر مسلط می شوند و یاری دهنده ای در زمین و آسمان ندارند». پس اینطور نیست که هر کس هر طور دلش می خواهد زندگی کند و نسبت به اعمال هم بی تفاوت باشند، زیرا در روایات ما کسانی که بی تفاوت نسبت به گناه دیگران بوده اند هم با گنه کاران عذاب شده اند.

امام باقر (ع) در کلامی نورانی فرمودند: «خداوند به شعیب پیامبر(ع) وحی کرد: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد که چهل هزار نفرشان اهل معصیت و گناه‌اند و شصت هزار نفرشان هم از خوبان قوم تو هستند. شعیب (ع) عرض کرد: خداوندا، [برای] آن اشرار جز این انتظار نیست؛ اما چرا آن خوبان عذاب می‌گردند؟ پس خداوند وحی فرمود: چون در مقابل اهل معصیت مماشات به خرج دادند و به دلیل غضب من، غضبناک نشدند.»[25]لذا سکوت در برابر گناه، چون باعث خشم خداوند است باعث نزول عذاب هم می شود و این بلا عمومی است.

ج: عدم استجابت دعا و تسلط اشرار

و نکته آخر درباره پیامد های ترک امر به معروف و نهی از منکر، بحث عدم استجابت دعا و تسلط اشرار بر تارکان این فریضه است. شاید عده ای سالها دنبال حاجت گرفتن در دعایی باشند ولی چون اهل انجام امر به معروف نیستند، خداوند دعایشان را مستجاب نمی کند. امام علی(ع) در وصیت خود به امام حسن و امام حسین(ع) فرموده است: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که بدان شما بر شما حاکم می شوند؛ پس دعا می کنید و مستجاب نمی شود».[26]

نتیجه:

پس در این مقاله روشن شد که اگر مردم به اهمیت جایگاه مسجد پی ببرند و در اوقات نماز و به بهانه های دیگر در خانه خدا حضور به امر برسانند، مسجد هم می تواند با در نظر گرفتن مخاطبان خود، مباحث کاربردی در ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر بیان کند. بعد از این مرحله با بیان پیامد ها و عواقب ترک این واجب فراموش شده، مستمع خود را به احیای این فریضه ترغیب نماید.


روضه:
یکی از کسانی که برای احیای امر به معروف و نهی از منکر جان خود را فدا کرده است امام حسین(ع) است.

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ

کربلا رفته ها ،دیدی وقتی بهت میگن زیارت وداع ِ یه قدم جلو میزاری ،یه قدم عقب ؛ هی به این گنبد و بارگاه نگاه می کنی، میگی حسین جان نکنه سفر آخرمه،اونایی که اهل دلند برا اینکه بتونن دوباره این نشونی رو پیدا کنن می گن حسین جان دلمو پیشت گرو میزارم و میرم ،آخه آدمی جایی میره که دلش اونجا بند بشه ،به خدا زینب هم هر چی کتک خورد،هر کاری کردن نتونستن از کنار گودال ببرنش فرمود داداش : لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الْمُقام ِ وَ الرَّحیل. اگه اختیار به من واگذار می شد بین موندن و رفتن به من اجازه می دادند لَاخْتَرْتُ الْمُقامَ کنار بدنت می موندم، حتی اگه حیوانات بیابان بدنمو پاره پاره کنن.... کربلایی ها شب زیارتی هستا
ااَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

امشب بگو بی بی جان نام مار رو هم بنویس من می خوام مَعَ الْحُسین برم کربلا ....آخه: وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً.....*

رفیق روزای بی کسی

همیشه به دادم میرسی

اینجوری هست یا نه،چقدر میخواستی گناه کنی ،جاهای دیگه بری یه نغمه ی یاحسین دستت رو گرفت*

رفیق روزای بی کسی

واسه نوکرات دلواپسی

 

همیشه به دادم میرسی

حالا اومده کناره گودال ،دونه دونه خاطرات رو داره برا برادر تعریف می کنه:

یاد داری پس از عروسی ِ من

آمدی تو به دیده بوسی ِ من

آمدی تو لیک به خواب بودم من

از غم تو در اضطراب بودم من

آمدی تو با عبای خویشتن

سایه افکندی به روی این بدن

رسم پیغمبر این بود وقتی دخترش رو عروس کرد، تا سه روز خونه ی فاطمه نیومد، اینجا هم همینه، تا زینب و عروس کردن تا سه روز حسینش رو ندیده، الله اکبر ...
ام سلمه می گه: اومدم یه سری به این تازه عروس بزنم دیدم چشماش کاسه ی خونه، چیه خانم؟ گفت: مادر سه روز ِ حسینم رو ندیدم ..."تا این علقه و رابطه رو ندونی نمی تونی گودال رو بفهمی" ام سلمه می دونه کجا باید بره، سریع اومد خونه ابی عبدالله دید حسین هم زانوهای غم رو بغل گرفته، منم سه روز ِ زینبم رو ندیدم، تا ابی عبدالله حاضر شد، بی بی زینب قدری خوابش برد، از روزنه در آفتاب صورت خواهر رو اذیت می کرد، این صورتی که آفتاب هم حق نداشت ببینتش، فهمیدی چی می گم؟ تو کوچه های شام ، هزاران چشمان نامحرم تماشا می کنن مارو.
 آی حسین ....همه فیض ببرن، امام ،شهدا، علما، شهدای مدافع حرم فیض ببرن، ان شاالله بریم حرمش، اونجا هر چه قدر دلت می خواد داد بزن، البته نمی ذارن داد بزنی، چون یه روزی یه نازدانه فریاد زد یه جوری ساکتش کردن....ابی عبدالله سایه کرد اون قدر مقابل آفتاب و بدن خواهر ایستاد، ضربان قلب زینب می گه حسین؛ بلند شد دید برادر آمده ،دست دور گردن ،شاید در مقام زبان حال گفته باشه: داداش ان شاالله یه روزی این احسانت رو تلافی می کنم، کجا می خواست تلافی کنه" اومد دید این بدن رو خاک گرم کربلا، آفتاب داره بر این بدن می تاب ِ فقط دو بیت گفت داداش:

دین ِ احسانت بود بر گردنم
آمده وقت تلافی کردنم

حائل شد بین آفتاب و بدن برادر، اما نمی دونم چی شد لحن مناجاتش عوض شد گفت داداش :

عفو کن ای یادگار مادرم

سایه بانی نیست جز موی سرم
حسین...... نزاشتن سایه کنه،یه وقت دیدن سکینه میگه ،أَبتا ، أَبتا، أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة ،حسین ......[27]



[1] سوره توبه، آیه 18

[2] عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «من سمع الندآء فلم یجبه من غیر عله فلا صلاه له.»وسائل الشیعه/شیخ حر عاملی/ج ۵/ ص ۳۷۵.

 

[3].«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ بَلَغَهُ أَنَّ قَوْماً لَا یَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ فِی الْمَسْجِدِ فَخَطَبَ فَقَالَ إِنَّ قَوْماً لَا یَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ مَعَنَا فِی مَسَاجِدِنَا فَلَا یُؤَاکِلُونَا وَ لَا یُشَارِبُونَا وَ لَا یُشَاوِرُونَا وَ لَا یُنَاکِحُونَا وَ لَا یَأْخُذُوا مِنْ فَیْئِنَا شَیْئاً أَوْ یَحْضُرُوا مَعَنَا صَلَاتَنَا جَمَاعَةً وَ إِنِّی لَأُوشِکُ أَنْ آمُرَ لَهُمْ بِنَارٍ تُشْعَلُ فِی دُورِهِمْ فَأُحْرِقَهَا عَلَیْهِمْ أَوْ یَنْتَهُونَ قَالَ فَامْتَنَعَ الْمُسْلِمُونَ عَنْ مُؤَاکَلَتِهِمْ وَ مُشَارَبَتِهِمْ وَ مُنَاکَحَتِهِمْ حَتَّى حَضَرُوا الْجَمَاعَةَ مَعَ الْمُسْلِمِین‏.» الأمالی، شیخ طوسی، النص، ص: 696.

[4] توضیح المسائل ده مرجع مسئله 897  ص440 –  انتشارات هاتف، سال 1387 چاپ دوم

[5] تحف العقول،ابن شعبه حرانی، ص 70.

[6] کافی،کلینی، ج‏8، ص93.

[7] صحیفه امام خمینی، ج7، صفحه ۳۴۱.

[8] حاج محمد صالح بن مصطفی بن علی بن جعفر بن معروف آل کبه (۱۲۰۱-۱۲۸۷ق/۱۷۸۷-۱۸۷۰م). وی از بازرگانان خیّر بغداد بود. با شهرهای بزرگی مانند لندن، منچستر، دمشق، حلب، اصفهان، همدان، کلکته و بمبئی داد و ستد داشت. به عالمان و ادیبان علاقه‌مند بود و ایشان را می‌نواخت و خود نیز از دانش بهره داشت. خانۀ بزرگ او بر جانب غربی دجله، در محلی که اکنون کراده مریم خوانده می‌شود، به صورت یک انجمن ادبی درآمده بود. حاج محمد صالح همچنین به شرکت در کارهای عام‌المنفعه علاقه داشت و از جمله به نوسازی منزلگاه‌های میان شهرهای مهم عراق، بویژه بغداد، سامرا، کربلا و نجف پرداخت. وی با شیخ محمدحسن صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری آشنایی و مکاتبه داشت و این دو فقیه از او به نیکی یاد کرده‌اند. منبع: ویکی فقه.

[9] خط انتقال معارف، علی صفایی حائری، ص 18، انتشارات لیله القدر، قم 1387.

[10] [نحل/90] خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند؛ خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید.

[11] بیانات رهبری در حرم مطهر رضوی، 01/01/1394.

[12] ترجمه تفسیر المیزان‏، طباطبایى، محمدحسین‏، ج3، ص 597.

[13] نهج البلاغه(صبحی صالح)، سید رضی،  ص 542 ، ح 374

[14] «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَیْسُوا بِأَنْبِیَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ یَغْبِطُهُمُ [النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ] « (1)» بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قِیلَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هُمُ الَّذِینَ یُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ وَ یُحَبِّبُونَ اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ قُلْنَا هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ فَکَیْفَ یُحَبِّبُونَ عَبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ قَالَ یَأْمُرُونَهُمْ بِمَا یُحِبُّ اللَّهُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُ اللَّهُ فَإِذَا أَطَاعُوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللَّه‏.» مستدرک الوسائل، و مستنبط المسایل حسن نوری، ج2، ص182.

[15] بیانات رهبری در حرم مطهر رضوی، 01/01/1394.

[16] برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج2، ص404.

[17] رازی، محمد، مجاهد شهید آیت الله حاج شیخ محمد تقی بافقی، 89 ـ 90.

 

 

[18]افلاکیان زمین 9، محمدحسین عباسى وَلَدى، ص 12.

[19] سایت شهید آوینی.

[20] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج11، ص 404 و ص406.

[21] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج100، ص 78.

[22] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج11، ص 397.

[23] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج100، ص 79 و 90.

[24] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج11، ص398.

[25] « وَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی شُعَیْبٍ النَّبِیِّ ص أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِک مِائَه أَلْفٍ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَسِتِّینَ أَلْفـاً مِنْ خِیَارِهِمْ فَقَالَ(علیه السلام) یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَلَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی» الفروع من الکافی، کلینی،  ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 1، ص55.

[26] نهج البلاغه، سید رضی، ص 421، ح 47.

[27] استاد میرزا محمدی